قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

من و تو و عشق


هر عشقی می میرد، خاموشی می گیرد


تو مرده ای و من خاموشم

جوک

یه روز یه ترکه،

اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛

خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛

یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد!

جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد،

فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو.. ،

برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.. .

 

یه روز یه رشتیه.. ! -

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛

برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه تلاش کرد،

برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛

اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد ...

 

یه روز یه لره بود، کریم خان زند

ساده زیست ، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد.

یه روز ما همه با هم بودیم.. ،

ترک و رشتی و لر و اصفهانی و ... !

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند

و قفل دوستی ما رو شکستند .. ؛

 

حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم،

به همدیگه می خندیم،

و اینجوری شادیم .. ؛

خیلی خوش می گذره

*****

کلک زبان بریده منم 

زبان که نه سر را هم بریده اند 

خلقت زن - شل سیلور استاین


از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت.
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟
خداوند پاسخ داد : دستور کار او را دیده ای ؟
او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.
و شش جفت دست داشته باشد. فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد.
گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟ خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند. -این ترتیب، این می شود یک الگوی متعارف برای آنها. خداوند سری تکان داد و فرمود : بله.
یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید، از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان.
یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!
و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،
بتواند بدون کلام به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد.
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد. این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید . خداوند فرمود : نمی شود !!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم. از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد. فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی . بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد . فرشته پرسید : فکر هم می تواند بکند ؟ خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد . آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی زیادی مواد مصرف کرده اید. خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نیست، اشک است. فرشته پرسید : اشک دیگر چیست ؟ خداوند گفت : اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش. فرشته متاثر شد.
شما نابغه‌اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید، چون زن ها واقعا" حیرت انگیزند.
زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند.
همواره بچه ها را به دندان می کشند.
سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
بار زندگی را به دوش می کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.
وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.
وقتی خوشحالند گریه می کنند.
و وقتی عصبانی اند می خندند.
برای آنچه باور دارند می جنگند.
در مقابل بی عدالتی می ایستند.
وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند.
بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند.
برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.
بدون قید و شرط دوست می دارند.
وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و و قتی دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.
در مرگ یک دوست، دل شان می شکند.
در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند،
با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.
آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد
کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو می بخشند
زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند خداوند گفت : این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد فرشته پرسید : چه عیبی ؟ خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند

اشک چشم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دوستان سلام، سلام دوستان

سلام دوستان عزیز و مهربان  

سلامی هم مخصوص معترضان 

اصلا منظورم از معترض خدای نکرده اغتشاش گر و از این حرفها نیستا! به جونم خودم 

 مگه فقط باید داد و هوار کرد و سطل اشغالی آتیش زد و شعار داد تا صدای اعتراض شنیده بشه 

 

نه عزیزم، دنیا پیشرفت کرده ما هم که الحمدالله از غافله عقب که نموندیم هیچ به سلامتی آوانگارد (پایونیر ، ای بابا از دست این واژگان ناملموس غربی همون پیش قراول خومون) هستیم 

اخیر به لطف دولت کریمه اینترنت شیوه اعتراض جدیدی باب شده که بسیار تأثیرگذار تر است  

فکرتو راست کن نذار منحرف بشه اصلا و ابدا نمیخوام از هک کردن و اینجور قضایا بحرفم کاملا وارونه! اندکی در احوال همین سیستم بلاگ اسکای دقیق شوید به منظورم در ایکی ثانیه (بی کلاس مثل لاتها حرف نزن) پی خواهید برد... 

. یافتی  ؟ 

نه؟ 

دقیق تر 

یه کم بیشتر 

مراقب باش خدایی نکرده کسی چشمت نزنه 

... 

خب شاهکار منظورم همین سیستم گذاشتن نظر یا به گفته غربی ها comment گذاشتن دیگه 

 البته بسی قابل توجه و بسی اثر بخش 

. باور نداری!  

خب نکن، زور که نیست، چماق هم که بالا سرت نگه نداشتم، باور نکن 

چه باور کنی چه نکنی این نظرات روی من تاثیر گذاشته، خیل عظیمی از خوانندگان! به طور عمومی (دوستانه) و برخی هم خصوصی (با اعمال زور و عمل شاقه) من رو به گذاشتن محصول ذهن و دست خودم ترغیب کردند. 

 

این روزها خیلی سرم شلوغه، از طرفی سرکار رفتن از سویی دانشگاه رفتن، مطالعات سنگین و وقت گیر (و صد البته پر هزینه)، کارهای ترجمه از جانبی و از جهتی  دیگر کلاسهای تدریسم که قرار دو تا هم بهشون اضافه بشه اصلا بر دوشم سنگینی نمیکنه اما حسابی سرمو مثل بازار شام شلوغ کردن  

بنابراین طبیعی کمتر بنویسم ولی چشم سعی می کنم هر هفته حداقل یک مطلبی تازه(در واقع یا شاهکار بی نظیر) از خودم  ارائه بدم 

عقاب باش اما ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سیزده خط

سیزده خط-از گابریل گارسیا مارکِز ! ...

http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/11.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/12.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/13.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/14.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/15.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/16.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/17.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/18.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/19.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/20.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/21.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/22.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/23.jpg
http://www.redlink1.com/mydocs/group/48/24.jpg

 

 

شوق دیدار

دوستان عزیزم سلام

شعر یا ترانه ای رو که در این ایمیل ملاحظه خواهید کرد با تاثیر پذیری از شعر معروف "کـوچـه" یا "بی تو مهتاب شبی ..." سروده ی "زنده یاد فریدون مشیری" به سبکی جدید و با سلایق دوستداران کامپیوتر و اینترنت و چت و از اینجور چیزا البته بصورتی طنز گونه بازنویسی شده که در نوع خودش بسیار زیباست. توصیه می کنم با همون آهنگ "کـوچـه" شعر رو تا آخر دنبال کنید ولی خیلی مراقب خودتون باشید ...

 

شوق دیدار

به بهترین گروه یاهو ملحق شوید  | کلیک کنید
بی تو On line شبی باز از آن Room گذشتم
همه تن چشم شدم . دنبال
ID ی تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از
Case وجودم
شدم آن
User دیوانه که بودم
به بهترین

 گروه یاهو ملحق شوید
  | کلیک
 کنید
وسط صفحه Room , Desktop یاد تو درخشیدDing صد پنجره پیچید
شکلکی زرد بخندید
یادم آمد که شبی با هم از آن
Chat بگذشتیم
به بهترین گروه یاهو ملحق شوید  | کلیک کنید
Room گشودیم و در آن PM دلخواسته گشتیم
لحظه ای بی خط و پیغام نشستیم
تو و
Yahoo و Ding و دنگ
همه دلداده به یک
Talk بد آهنگ
به بهترین گروه یاهو ملحق شوید  | کلیک کنید
Windows و Hard و Mother Board
همگی دست برآورده به
Keyboard
تو همه راز جهان ریخته در طرز سلامت
من بدنبال تو و معنی درک کلامت
به بهترین گروه یاهو ملحق شوید  | کلیک کنید
یادم آمد که به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این
Room نظر کنChat آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به
Email ی نگران است
به بهترین گروه یاهو ملحق شوید  | کلیک کنید
باش فردا که PM ات با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این
Log Out , Room کن
باز گفتم حذر از
Chat ندانم
ترک
Chat کردن هرگز نتوانم نتوانم
به
 بهترین گروه یاهو
 ملحق شوید  | کلیک کنید
روز اول که Email ام به تمنای تو پر زد
مثل
Spam تو Inbox تو نشستم
تو
Delet کردی ولی من نرمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو یک
Hacker و من User مستم
به بهترین گروه یاهو ملحق شوید  | کلیک کنید
تا به دام تو درافتم همه Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا
Hack بنمودی . نرمیدم . نگسستمRoom ی از پایه فرو ریختHacker ی Ignor تلخی زد و بگریخت
به بهترین گروه یاهو ملحق شوید  | کلیک کنید
Hard بر مهر تو خندیدPC از عشق تو هنگید
رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگرهم
نگرفتی دگر از
User آزرده خبر هم
به بهترین گروه یاهو ملحق شوید  | کلیک کنید
نکنی دیگر از آن Room گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن
Room گذشتم
به بهترین گروه یاهو ملحق شوید  | کلیک کنید


قران - من شرمنده توام

 (قرآن ! من شرمنده توام دکتر شریعتی)

 

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "

 چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و  آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت ! ” گویی مسابقه نفس است

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،

‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .


آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.