قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

1392

بهار آمد

روز نو شد

دیدارها تازه شد

پرنده های مهاجر بازگشتند و نغمه سرایی شان از سر گرقته شد

درختان به شکوفه نشسته اند

سیزده را نیز بدر کردیم

.

.

.

حالا باید چشم به راه باقی روزهای 92 باشیم

امیدوارم هر ثانیه ش روزنه ای باشه پر امید 

و هر روزش پر از خیر و برکت

مملو از شادی و آرامش

و امیدوارم به اهداف مهمی که برای این سال در نظر گرفتم برسم.

باید باشی

باید باشی تا بودنت باورم شود 

باور من بدون تو به لرزانی بید مجنونی است که سالها از درد هجر نالیده است. 

باید باشی تا امید من زندگی را از یاد نبرد 

زندگی من بدون تو در کور سوی ناامیدی و ناتوانی لزران و هراسان گاه بر میدارد. 

باید باشی تا انتظار چشمهایم سرانجامی داشته باشد 

چشمهایم بدون تو سوی باز شناختن چهره ها و سایه ها و اوهام را ندارد. 

باید باشی تا عاقبت بخیری روزگارم را ببینی 

روزگاری که بی تو سرد و فرو مایه شده و رنگ باخته و تاب و توان از کف داده است.

باید باشی و پشت پناه دستهایم باشی 

دستهایی که بی تو جرات تکیه کردن به هیچ چیز را ندارد و در تلاشی بیهوده جستجوگر دری است که بی حضور تو گشوده نمی شود. 

باید باشی

ابهام

روزگار مبهمی ست 

 

اندکی سرد و کمی هم دلگیر 

 

آفتاب پشت ابر پنهان 

 

دست آدمها همسایه چانه یا زیر بغل 

 

دلها افسرده 

 

روزگار مبهمی ست 

 

لبها خندان است ولی دلها شاد نیست 

 

آسایش زیاد شده اما خبری از آرامش نیست 

 

همه چیز ظاهرا بد نیست 

 

ته دل همه چیز نابود است 

 

---- 

پ.ن. باز من از دنده نا امیدی بیدار شدم!!!!

تولدی دوباره

دلم برات خیلی تنگ شده بود... دو سال پیش اولین پستم رو گذاشتم اینجا... دو سال پیش با نوشتن آشتی کردم... بخاطرش باید از یه دوست تشکر کنم... دوست جون مرسی. ولی یه سری مسایل منو از این خونه دور کرد... اما به زودی میسازمت از نو ای وبلاگ...

راه رسیدن من به تو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

آتشی دارم آرام آرام در دلم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دوستت دارم ای آشنا حتی اگر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این است پایان قاصدکی که می گرید

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۱۷

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۱۵

هیچ اتفاقی در زندگی بی دلیل نیست، همه امور به طرز عجیبی با رشته های نامرئی بهم متصلند.  برخوردها، رابطه ها، دوستی ها و دشمنی ها، عشقها و نفرتها، کیست که بتواند مجهول این رویدادها را بیرون بکشد، آن را دریابد و حل کند؟ عقل و امکانات انسان را به سوی آن راهی هست؟