هنوز هم هستند زنهایی که به خاطر حفظ آبرو بغض خفه شده اشان خفه خون می گیرد و زیر بار ظلم می روند ومن چقدر از واژه آبرو و ایثار در چنین مواقعی بیزارم.
هنوز هم هستند زنانی که خودشان را از یاد می برند تا دیگری نام گیرد، کسانیکه خود را با آرامش دروغین مب آرایند تا دیگران به به و چه چه کنند و خودشان از درون می پکند. حالم از این تیپ زنها هم بهم می خوره.
زن و مردی وس خیابن دعوایشان شد، مردا شروع کرد به فحاشی و زن را گرفت زیر مشت و لگد
زن نشست و فقط دستهایش را روی سرش گذاشت.
مرد اندکی آرام گرفت. زن از جای برخاست. مرد را نگاه کرد غضب آلود و پر تحقیر.
زن گویی تمام توانش را جمع کرد. با سیلی محکمی مرد را مهمان کرد. مرد از شدت سیلی سرگیجه گرفت. جای انگشتان زن سرخی خاصی به صورت مرد بخشیده بود.
زن گفت: کثافت مگه قرار نبود دست کثیفت رو رو من بلند نکنی, هنوز یه ساعت نشده که با التماس تعهد دادی تا من رضایت بدم.
مرد گفت: غلط کردم.
زن گفت: تو همیشه غلط می کنی. فقط به خاطر این توله ای که برام درست کردی دارم تو و این زندگی سگی رو تحمل می کنم و به خاطر بابام که رو به موته و گرنه آشغال تو برای من مردی...
پی نوشت: خودم شاهد این ماجرا بودم. خیابان ملاصدرا.
چه مزه ای داشت دیدن زدن آن سیلی
سلام
سلام
داشتم بهت فکر می کردم
فوق العاده بود
ولی من در دل برای او ناراحت بودم
که چرا برای دیگران زندگی می کند نه برای خودش
یه سوال
اگه جای اون زنه بودی چکار میکردی؟
ای بابا توام که گیر دادی به این چیزا.
این زن با این کارش هم زندگیه خودشو خراب میکنه هم زندگیه اون توله ای درست شده.به نظر من همین اول کار باید جدا شدو از شر توله خلاص شد.این خیلی بهتره تا اینکه ۱۰ ۱۲ سال دیگه هم کش بدن و اونوقت جدا بشن.اونوقت یه نوجوان بدبخت تحویل جامعه میدن که به خاطر یه ذره محبت همه جور کاری میکنه و معلوم نیست چه کثافتی بشه.اه... اعصابم به هم ریخت.
عزیزم
این چیزا یعنی زندگی روزانه خودمون برای من خیلی مهمه!
اکنون منم که خسته ز دام فریب و مکر
بار دگر به کنج قفس رو نموده ام
بگشای در که در همه دوران عمر خویش
جز پشت میله های قفس خوش نبوده ام
سلام گلم
جنس دل تنگ و غم سرد ت را می شناسم
خوشحالم که اندیشه ات صلاح را می طلبد و خودت روشنا می بینی
دوست می دارم ت
ممنون پاییز عزیز
پرنده من
نمی ترسی اگر رهایت سازم
بیرون این قفس
گرسنگی
درد
سرما
عطش
انتظارت را می کشد
بازهم می خواهی در بگشایم؟
چه قوانین مزخرفی داریم که میذاره مرد این جرات رو بکنه.
این سیلی چه مزه ای داشت!
وای که چقدر من از این صحنه ها زیاد دیدم.چه تو خیابون،چه دادگاه(به خاطر رشته ام زیاد دادگاه میرم) !
!!! گاهی چندش آوره
و گاهی ناراحت کننده..
کاش رها می شدند این زن و امثال اون
بازم کاش
دو مطلب را خواندم .... گاهی اوقات از مرد بودن خودم خجالت میکشم