قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

زمان زیستن

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

« Bonanée »

 

 

« Bonanée » 

عزیزترین بابای دنیا mon cher père, je j'aime de tout mon coeur

راستش خیلی از خودم دلگیرم
تو زندگی عزیزترین فرد برای من پدرمه، و این فکر که چرا اینجوری به بابام بی توجهی کردم مثل خوره داره فکرمو قورت می ده. دیشب بخاطر این بی توجهی گریه کردم ولی مثل همیشه آغوش گرم بابا منو آروم کرد. بابا من خیلی دوستت دارم یه چیزی بالاتر از رابطه پدر و فرزندی و قول میدم مثل همیشه بهترین دوستای هم باشیم.

رفتیم خوش بگذرونیم زهر مارمون شد

امروز زیاد خوب نبود

یعنی اولش خوب بود بعدش خراب شد

رفتیم آهار ساعت ۴ صبح،کلی گفتیم و خندیدیم و شعار مرگ بر رختخواب دادیم،ولی آخرش بابای عزیزم روی یخ سر خورد و دستش شکست

از دست خودم خیلی دلخورم آخه مدام به بابا جونم گفتم خودت رو لوس نکن وقتی بابای مهربون میگفت خیلی درد داره من با اخم و ناز گفتم بابایی بس کنه چرا بزرگش می کنی ولی من اصلا نتونستم بفهمم بابا جونم داره درد میکشه. چقدر بد آدم عزیزترین کسش بگه درد داره بعد یه دختر قدرنشناس حرفشو جدی نگیره. خیلی از دست خودم ناراحتم.

الان بابارو از اتاق عمل اوردن بیرون یه عکس دیگه گرفتن منتظریم دکتر بگه نتیجه چی شد.

توضیح

یه سوء تفاهم پیش اومده

ببخشیدا ....

شاید بد گفتم

شایدم بد نوشتمش

ادامه مطلب ...

le bon Dieu

 

 

 احمد شاملو

به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ... خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده. زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد. آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ... و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند. به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم. بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ... فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم. زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!

ادامه مطلب ...

La curiosité

از دست همه اونایی که فکر می کنن خیلی سرشون میشه   

از دست همه اونایی که نخود هر آش می شن 

از دست همه اونایی که دایه مهربون تر از مادر و کاسه داغ تر از آش می شن 

از دست همه اونایی که می خوان لطف کنن ولی گند بالا می آرن 

از دست همه اونایی که اوقات و بهت تلخ می کنن 

از دست همه اونایی که می خوان غافلگیرت کنن به بدترین شکل  

از همه اشون بدم می آید 

ادامه مطلب ...

Un film qui mérite d’être boycotté

امروز قصد آپ کردن نداشتم ولی... 

ولی خبری خواندم درباره فیلم ده نمکی به نام اخراجی های ۳ 

ادامه مطلب ...