امروز فقط و فقط برای یه کلاس مزخرف اومدم دانشگاه الان کلاس شروع شده و من هنوز تو سایتم . امروز یه اتفاق خیلی مسخره برام افتاد. ساعت هشت از خونه بیرون اومدم. اول مسیرو اشتباهی رفتم. کلی راهم دور شد. از تاکسی خبری نبود. به مسیر همیشگی دانشگاه برگشتم بازم تاکسی نبود یه اتوبوس اومد ایستگاه نبود ولی نگه داشت و من سوار شدم یه ایستگاه مونده به تجریش شاگر راننده شروع کرد به کرایه گرفتن. دست بردم تو کیفم پول دربیارم هیچی نبود کیفمو محترمانه و با هزار غرولند زیرورو کردم فایده ای نداشت. شاگرد راننده هر لحظه نزدیمک و نزدیک تر میشد. قلبم درد گرفت گفتم خدایا چکار کنم. زنگ زدم خونه از خواهرم پرسیدم کیف پول من رو میزمه گفت نه تو کشوست. اوه! دیشب که رسیدم خونه نمیدونم چرا کیف پولمو از تو اون یکی کیفم دراوردمو گذاشتم اونجا. شاگرد راننده به من نزدیک شده بود بالاسرم وایستاده بود و من جرات نگاه کردن بهش رو نداشتم یعنی خجالت کشیدم خوشبختانه عابر بانکم همراهم بود عزممو جزم کرد بهش بگم اقا شرمنده من باید از بانک پول بگیرم تا به شما بدم ولی از کنارم رد شد و بقیه پول گرفت اصلا چیزی به من نگفت اتوبوس به ایستگاه اخر رسید من زود پیاده شدم و دویدم به طرف بانک ملی زود پول برداشتم و دوباره دویدم تا به ایستگاه برسم و به راننده پول بدم بخدا پنج دقیقه بیشتر طول نکشید وقتی رسیدم سر ایستگاه اتوبوس مزبور راه افتاد و من بهش نرسیدم.
حالا من چکار کنم؟
حواس پرتی !
پیش میاد خیلی بهش فکر نکن اما گاهی اوقات خیلی عذاب آوره نه؟
آره خیلی حس بدی داشتم
میخواستم زمین دهن باز کنه...
من جات باشم برمیگردم خونه یه روز که بد شروع شه تا شب مزخرفه
پس خوبه که جای من نیستی
چون الان که تو دانشگاهم خیلی خوبه سره کلاس کلی خندیدیم
سلام
یه راه حل ساده داره همون پولو بنداز صندوق صدقات
به همین سادگی
سلام
فمر کنم باید همین کارو بکنم
اینجور وقت ها یعنی برای من که پیش می آید همان قدر از طرفشان به کسی کمک میکنم.
دلارام عزیز
سلام
سلام مهربون
این حواس پرتی ها گاهی برای آدم پیش میاد. من معمولا جای اون پول به نیازمندی کمک می کنم تا حس بدی که بهم دست داده رو کم کنم.
پیش میاد .... میتونی یه جا کسی که گیر کرده کمکش کنی
ولی تو صندوق صدقات ننداز ... چون این یه جور از سر باز کردن هستش ... و به کسی که نیازمندش هم هست فکر نکنم برسه