قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

دانسته هایم

 

 

نمی دانم، این تنها چیزی است که می دانم. 

 

 

نظرات 15 + ارسال نظر
مهدی شنبه 13 آذر 1389 ساعت 12:20 ب.ظ http://fakoor68.blogsky.com/

سلام دلارام
ممنون از مطالب جالبت واقعا قشنگه
به منم سربزن و اگه تبادل لینک میکنی خبرم کن تا لینکت کنم

مهبد شنبه 13 آذر 1389 ساعت 12:46 ب.ظ

سلام

مهیار شنبه 13 آذر 1389 ساعت 01:14 ب.ظ

سلام
امیدوارم به جواب درستی برسی
فقط یه سوال ازت دارم
حدسم در مورد تماس اون طرف باهات درست بود یا نه؟
مطمئن باش اون دیگه برام تموم شده فقط برای خودم می خوام بدونم

سلام
منم امیدوارم
زیاد مهم نیست بهش فکر نکن

مذاب ها شنبه 13 آذر 1389 ساعت 03:09 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

گاهی به تکه های سفالین گذشته ام فکر میکنم که در دل تاریخ زندگی ام مدفون شده اند ، فکر میکنم هر از چند گاهی باید همچون باستان شناسان، کاووشی کنم ، کند و کاوی ،موزهء خاطراتم سخت به آن تکه سفال ها نیازمند است تا بخشی از تکه های کوزهء هویتم را از دل خاک های ثانیه هایی که بر آن تلنبار شده و به شکل تاریخ در آمده ، بیرون بکشم، تا یادم آید که چه بودم و که بودم ، و برای روزی که دیگر نخواهم بود بر سنگ قبر تاریخم بنویسم:

ای آنکس که فکر میکنی از تاریخت میتوانی بگریزی ، پایان این گریختن، از آغازش عقیم است... بیهوده نگریز که انسان هر کجا باشد و هر شکل که باشد سایه اش هم با اوست شکل خود او....
شاید بتوانی خویشتنت را مسخ کنی ، اما تاریخت را نه... هرگز
(سایه روشن)

محمود شنبه 13 آذر 1389 ساعت 04:24 ب.ظ http://bidagh.blogsky.com

می دانم که می توانم بدانم،این یکی از چیز هایی است که نمی دانم

یک زن شنبه 13 آذر 1389 ساعت 11:15 ب.ظ http://boyesharji.blogsky.com/

سلام
امیدوارم خوب باشید.

یادداشت های سیاه شنبه 13 آذر 1389 ساعت 11:26 ب.ظ http://www.blacknotes.net

سلام ! ... خیلی معروفه کی گفته اینو ؟ یه جا شنیده بودم

سحرگاه امید شنبه 13 آذر 1389 ساعت 11:57 ب.ظ

آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند

یادداشت های سیاه یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 02:30 ق.ظ http://www.blackntes.net

نمیدانم دلارام ... نمیدانم !

مهیار یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 03:44 ب.ظ

یه پیام نسبتا طولانی برات گذاشتم و کلی توضیح دادم امیدوارم حوصله کنی و بخونی

سلام

خوبه حداقل اینو میدونی....

یادداشت های سیاه دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 07:37 ب.ظ http://www.blacknotes.net

بیا دیگه کجایی !؟

علی دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 10:39 ب.ظ http://alimashayekh.blogsky.com

سلام دلارام جان !
اگه فهمیدی چیو نمیدونی به من بگو شاید بتونم کمکت کنم !!!
آپم !!!! بدو بیا !!!

مذاب ها سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 09:18 ق.ظ http://mozabha.blogsky.com

حسین ، اینک تنها تو مانده ایی و هفتاد و دوتن ، همه ز سر تا پای عشق، همه ز سر تا پای عزم، برای نمیگویم دلسپردگی! که دلسپرده بوده اید، برای جان سپردگی، که در این آشفته بازار کوفه و دستگاه توی در توی حکومت یزید ، آزادی به نرخ جان فروخته میشود نه به قیمت سازش......( حرف های تنهایی..... سایه روشن) بمناسبت طلوع دگر بارهء خورشید سرخ محرم.

حسین... جمعه 19 آذر 1389 ساعت 12:46 ق.ظ http://www.funeral.blogsky.com

این ندانستن ها زیبا اند...
اینا آغازی برای دانستن اند !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد