قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

دل طوفانی

شانه ات را که آرام آرام بر شانه ام می گذاشتی تا آرام بگیری، از دریای طوفانی دلم خبر نداشتی.

نظرات 7 + ارسال نظر
تو سه‌شنبه 18 آبان 1389 ساعت 09:43 ق.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

کاش دستانم را میگرفتی...
شاید میفهمدی از لرزش دستانم...

هیس سه‌شنبه 18 آبان 1389 ساعت 09:49 ق.ظ http://l-liss.blogsky.com

دل من در هوس باغچه پرپر میزد
و تو گل را چیدی که نشانه باشد!
کاش میفهمیدی...

دلارام عزیز
ممنون
سلام

کلافه سه‌شنبه 18 آبان 1389 ساعت 09:54 ق.ظ http://kalafam.blogsky.com/

کجایی که تو متن پایینی گفتی بازم بارون میاد مه قشنگی هم هست؟!
یعنی از کدوم شهری

به یاد نمیاری هفته پیش تهران خودمون بارونی بود
اهل هر جا که باشم دختر ایرانم

کلافه سه‌شنبه 18 آبان 1389 ساعت 10:17 ق.ظ http://kalafam.blogsky.com/

نه اخه یجوری گفتی فکر کردم لندن سال 1970 بود

محمود چهارشنبه 19 آبان 1389 ساعت 08:57 ق.ظ http://bidagh.blogsky.com

چه تضاد جالبی !

علی چهارشنبه 19 آبان 1389 ساعت 11:49 ق.ظ http://sahargaheomid.blogsky.com

سلام
جالب بود.

وفا پنج‌شنبه 20 آبان 1389 ساعت 11:04 ب.ظ

سلام

خیلی گلی که به من سر می زنی
در ظمن من آقایی هستم نه خانومی :)

واقعا
عجب
نمیدونستم
اخه ....
ببخشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد