قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

ماه خدا

بالاخره ماه رمضان امد و دلها دگرباره شیفته.

عطر خوشش را امسال خیلی خوب احساس نکردم شاید چون خیلی از میزبانش فاصله گرفتم.

ماه خدا، ماه مهمانی خدا.


اولین روز را مهمان تو بودم و حال که سحرگاه روز دوم است بازهم به در خانه ات خواهم آمد.

 مهربانا با دلی بشکسته رو سوی تو کردم

شکوه و ناله ام زیاد است

نه از برای خودم


پیشتر نیز گفتم حالا و بارها نیز خاطر نشان میکنم که عمق وجودم باوری راستین به تو دارم هرچند هرزگاهی کمرنک و بی فروغ می شود. چون من تکلیفم با خودم روشن است. حضورت را همه جا حس می کنم حتی در لحظه های بی باوری.


اقرار می کنم حال و حوصله سابق را ندارم ولی همچنان به تو امیدورام. نیک می دانم با دست روی دست گذاشتن و همه چیز را به واگذار کردن ثمری ندارد ولی گاهی هم ما همه جور تلاشی می کنیم ولی .... منظورم سکینه است ...


دوست خوبم نمیخواهم فقط گرسنه و تشنه روز را به شب رسانم ، نمی خواهم در غفلت و     بی خبری غرق باشم.  


کمکم تا آنگونه که می خواهم باشم ، همانی که هستم باشم،

کمک کن تا اینقدر مونسم را نرنجانم

کمک کن حضورم و بودنم همه برای خودم و هم برای دیگران مایه نیکی و آرامش باشد

کمک کن در راه صلح و آزادی گام بردارم و در این راه از هیچ تلاشی مضایغه نکنم


یاری ام کن تا ضعف و خللی بر اراده ام راه نیابد



















نظرات 4 + ارسال نظر
Javad جمعه 22 مرداد 1389 ساعت 02:55 ق.ظ

خیلی دلت خوشه !!‌خیلی !

چراکنه
بگم مادرم اسفند دود کنه
حالا بهتر بود ادرس وبتو میذاشتی میومدم یه سری بهت میزدم

سمیرا جمعه 22 مرداد 1389 ساعت 11:25 ق.ظ

الهی امین
.
.
.
سکینه کی بید؟

تو کجا اینجا کجا؟
نبودی!

سکینه یه زن بی پناهه
در موردش یه مطلب نوشتم بزودی میذارمش اینجا بیا بخون

احمد جمعه 22 مرداد 1389 ساعت 03:45 ب.ظ

سلام.
اتفاقاً من چند روز هست که مطالبی به فارسی و آلمانی در مورد سکینه می خونم و فکر میکنم مطالبی که به آلمانی در موردش نوشته شده تو سایت
www.msn.de خیلی معتبره. اونجا مطالبی در مورد سکینه و خانواده اون، وکیلش مینا احدی و مصطفایی، مردی (پسرخاله یا پسر عمو) که سکینه رو اغفال کرده و با کابل شوهرش رو کشته نوشته. پس از خوندن همه این مطلبها و مقایسه شون با اخبار ایرانی حامی و غیرحامی رژیم، نظرم در مورد سکینه و زنهای این طیفی بسیار تغییر کرده. یکی اینکه شایعه رو به هیچ وجه نمی پذیرم و این روزها بازار شایعه در خبرگزاریهای ایرانی از دو نوعش و زبانهای مردم بازم از دو نوعش فاجعه است.
با سنگسار سکینه و یا هر کس دیگری مخالفم ولی ای کاش سکینه هم به مردی بیگانه که خاطرخواهش بوده هیچ وقت اجازه نمی داده که شوهرش رو بکشه.
ای کاش یه کم هم برای شوهر سکینه که ماشاالله تعداشونم در کشورمون هیچ وقت کم نبوده، دل بسوزونیم. اون موقع می فهمیم کی بی دفاع و بی پناهه.

من برای هیجچ مردی دل نمی سوزونم!

سپندار جمعه 22 مرداد 1389 ساعت 07:43 ب.ظ

آیت الله آپ دیت می فرمایند :

دنیا دو روزه

انسان در این دنیا مسافره

و روزه بر مسافر کمتر از ده روز جایز نیست !

ای بابا!
یعنی همه تو مرخصی باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد