"کسی که در افسانه شخصی دیگری دخالت می کند افسانه شخصی خویش را هرگز کشف نخواهد کرد."(پائولو کوئیلو)
راست است و راست. آندم که داشته های افسانه ات را نادیده می انگاری و با چشم حسرت به داشته های اندک دیگری خیره می شوی، آهسته آهسته مرگ افسانه شخصی خویش را رقم می زنی.
راست است و راست. آنگاه که با دیده حقارت در افسانه خود می نگری، بی ارزش و خوار به پای دیگری می افتی، آرام آرام با دستان خود فتیله عمر چراق افسانه ات را تا مرز خاموشی پایین می کشی.
راست است و راست. گاه و بی گاه که دل اسیر دریاهای طوفانی آمال دیگری می سازی، بی پروا و بی منطق سعادت دیگری را از آن خود می خواهی، همان وقت است که می سوزانی بالهای ظریف افسانه ات را.
راست است و راست. هر کسی را سرنوشتی است نه از پیش تعیین شده بلکه ساخته و پرداخته اعمال و افکار آدمی در مواجهه با افسانه خویش. چرا آنگونه رفتار کردن که دیگر رمقی باقی نماندن برای افسانه. پیچاره، پیچاره افسانه هایی که دیگر رمقی برای نفس کشیدن و امیدی برای ادامه دادن ندارند.
آه که برخی چه عجولانه و چه نابخردانه شادی و طراوت را با اندوه و پژمردگی معاوضه می کنند و افسانه را دست و پا بسته به مسلخ نیستی می کشانند.
تا حالا زیاد به افسانه ام فکر نکرده بودم از این به بعد بیشتر ازش مراقبت میکنم.
افسانه منو یکی دزدیده چه جوری پسش بگیرم؟
خوش به حالت که حوصله وبلاگ بازی داری دلارام جون!
من افسانه امو به بهترین حد پرورش دادم و میخوام یکی هم توش شریک بشه!
سلام...
خسته نباشی...
شاید بعضیا شاد بودن اما زندگی تلخی رو بهشون تحمیل کرده...
من همیشه شاد هستم اما بعضی وقتا ناخواسته ناراحت و غمگین میشم...