یه مرد ۸۰ ساله میره برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه
نظرت چیه دکتر؟!
دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه.
اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده.. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل!
همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!!!
پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا منظور منم همین بود !!!نتیجه اخلاقی: هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجه کار خودته ادعا نداشته نباش
این متنو یکی واسم ایمیل کرده بود.
خدایی این آخرش بود. چرا این پیری ها اینقدر اعتماد به نفس دارن. تازگیها تو خیابون که راه میری اگه یه کم دقت کنی می بینی که پیرمردهای ماشین سوار هم دارن اتو میزنن٬
سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی داری امیدوارم هر روز بهتر بشه
دوست داشتی یه سر به وب من هم بزن. تو پست آخرم یه خبرایی هست که مطمئنم به دردت می خوره
پس حتما بخون مطلب آخرمو
منتظرم
حتما میام. ممنون.
یعنی زنها خیانتکارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستش دوره روره ای شده که جوانان در قفس و پیران در هوس. ما نه پول داریم واسه ازدواج نه خونه و نه ماشین. خوش به حال اونی که میتونه ازدواج کنه. من و دوست دخترم خیلی وقت میخوایم با هم زندگی کنیم ولی بی پولی نمیذاره.