1- به خاطر داشته باش که
عشقهای سترگ ودستاوردهای عظیم، به
خطر کردنها و ریسکهای بزرگ محتاجاند.
2- وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده.
3- این سه میم را از همواره دنبال کن:
* محبت و احترام به خود را
* محبت به همگان را
* مسؤولیتپذیری در برابر کارهایی که کردهای
4- به خاطر داشته باش دست
نیافتن به آنچه میجویی، گاه اقبالی بزرگ است.
5- اگر میخواهی قواعد بازی
را عوض کنی، نخست قواعد را فرابگیر.
6- به خاطر یک مشاجرهی کوچک،
ارتباطی بزرگ را از دست نده.
7- وقتی دانستی که خطایی مرتکب شدهای، گامهایی را پیاپی برای جبران
آن خطا بردار.
8- بخشی از هر روز خود را به
تنهایی گذران.
9- چشمان خود را نسبت به
تغییرات بگشا، اما ارزشهای خود را
بهسادگی در برابر آنها فرومگذار.
10- به خاطر داشته باش که گاه سکوت بهترین پاسخ است.
11- شرافتمندانه بزی؛ تا هرگاه بیشتر عمر کردی، با یادآوری
زندگی خویش دوباره شادی را تجربه کنی.
12- زیرساخت زندگی شما، وجود
جوی از محبت و عشق در محیط خانه و
خانواده است.
13- در مواقعی که با محبوب خویش ماجرا میکنی و از او گله داری، تنها به موضوعات کنونی بپرداز و سراغی از گلایههای قدیم نگیر.
14- دانش خود را با دیگران در
میان بگذار. این تنها راه جاودانگی
است.
15- با دنیا و زندگیِ زمینی بر سر مهر باش.
16- سالی یک بار به جایی برو که تا کنون هرگز نرفتهای.
17- بدان که بهترین ارتباط، آن است که عشق شما به هم، از نیاز شما
به هم سبقت گیرد.
18- وقتی می خواهی موفقیت خود را ارزیابی کنی، ببین چه چیز را از دست دادهای که چنین موفقیتی را به دست آوردهای.
19- در عشق و آشپزی، جسورانه
دل را به دریا بزن.
بابا آب داد
بابا نان داد
بابا فقط آب داد و نان داد، مامان عشق داد
بابا گول شیطان را خورد و شناسنامه اش چند بار پر شد. پر شد، خالی شد
خالی نشد.خط خورد. زن ها خط خوردند، مادر ها خط خوردند
دخترها زن شدند، زن ها مادر شدند و خط خوردند
و بابا چون حق دارد، آب می دهد. نان می دهد.
مامان، زوجه
مامان، ضعیفه
مامان، عفیفه
مامان غذا پخت، بابا غذا خورد. مامان لباس را اتو کرد، بابا لباس را پوشید و رفت بیرون ...مامان ظرف شست، بابا روزنامه خواند.
بابا روزنامه خواند و اخبار دنیا را فهمید ولی نفهمید مامان غم دارد
بابا اخم کرد. بابا فحش داد.آخر بابا ناموس دارد .پشت سر ناموسش حرف بود.
مامان، کار
مامان، پیکار
مامان، تکرار. مامان، بیدار. مامان، دار، سنگ مامان،شهلا.مامان، دلارام. مامان،افسانه،لیلا
بابا نان می دهد و فوتبال خیلی دوست دارد
بابا رونالدو را از مامان بیشتر دوست دارد
بابا می خوابد، مامان می خوابد. مامان می زاید. مامان با درد می زاید. مامان شیر می دهد، بزرگ می کند، حقیر می شود، پیر می شود
بابا زن گرفت. صیغه بابا برای مامان طلا گرفت. مامان بغض کرد
مامان رفت. صیغه یعنی رفتم، رفتی، رفت ... مامان برگشت
کسی با بابا کار ندارد. بابا حق دارد. حتی اگر شب ها هم نیاید ولی مامان باید با آبرو باشد
آبرو یعنی مامان ساکت باشد. من ساکت باشم. زن ساکت باشد و مرد آب بدهد، نان بدهد
بابا "پرسپولیس" را دوست دارد
بابا "آنجلینا جولی" را دوست دارد
مامان، کار
مامان، پیکار
مامان، سرشار از پیکار
مامان، زندان، بیمار، تب دار
بابا خانه دارد، ماشین دارد، ارث دارد، غرور دارد ، زور دارد
مامان روسری دارد ولی دیگر هیچ چیز ندارد. مامان فقط حق مهریه دارد، حق نفقه دارد، حق آزادی دارد. پس باید ساکت بماند حتی اگر مهریه ،نفقه و آزادی ندارد..
بابا کله پاچه را از زن های زیر پل هم بیشتر دوست دارد
مامان خدا را دوست دارد ولی نمی دانم آیا خدا هم او را دوست دارد ؟ پس چرا مامان تب دارد؟! بابا نمی بیند
نمی بیند که مامان غم دارد، درد دارد
باباهای اینجا هیچ وقت نمی بینند
بابا فقط آب می دهد، نان می دهد و می رود و ما هر روز،
بایدخدا را شکر کنیم...روزی هزار بار
من اگه خدا بودم، اینترنت رو قطع میکردم مردم یه ذره زندگی کنند.
من اگه خدا بودم ده نمکی رو کمی ملیح تر می آفریدم.
من اگه خدا بودم زیر بغل آدما مو نمیکاشتم.
من اگه خدا بودم هم،عاشق " تو" می شدم.
( کف و سوت ملت... )
من اگه خدا بودم تو دهن این دولت میزدم!
من اگه خدا بودم پیامبر نمیفرستادم، مرد بودم، خودم میاومدم پایین!
من اگه خدا بودم مامانم و میبردم مکه.
اگه من خدا بودم ، به ابراهیم میگفتم به جای این که خونه ام رو تو صحرای عربستان بسازه ، بره یه جایی تو سواحل هاوایی بسازه.
من اگه خدا بودم سر یه سیب اینقدر ... بازی در نمیاوردم!
من اگه خدا بودم سیگار رو عامل اصلی سرطان قرار نمی دادم.
من اگه خدا بودم، یعنی زندگیای داشتیدا، زندگی.
من اگه خدا بودم وقتش و بیشتر میکردم
من اگه خدا بودم دعاهای ملت رو "Mark all as read" میکردم.
من اگه خدا بودم حتما یه جایی، تو یه آیه ای، سوره ای، چیزی ، میگفتم قبل از آفرینش ِ آدمیزاد داشتم چه کار میکردم.
من اگه خدا بودم به جای آدرس خانه هنرمندان، آدرس شورای نگهبان رو میدادم دست عزرائیل!
من اگه خدا بودم یادم نمی رفت که خودم گفتم"ان مع العسری یسری"
من اگه خدا بودم دستور می دادم ملائک هر روز جلوم اسپانیایی برقصن
من اگه خدا بودم، تأکیدم به «عاشقی» بود، نه ترس و تقوا.
من اگه خدا بودم جهنم رو خراب میکردم، میدادم سر بهشت، اینجوری دیگه مردم برای رفتن به بهشت اینقدر جرم و جنایت نمیکردن!
من اگه خدا بودم برای تماس با من لازم نبود عربی حرف بزنید.
من اگه خدا بودم یه تجدیدنظری توی آفرینش شیربرنج و شریعتمداری می کردم!
من اگه خدا بودم،همچین چوب تو ...ــتون میکردم که بفهمین نمیتونین جای من باشین !
.
من اگه خدا بودم ، بازم می شِستم یه گوشه ی دنج ، موهای تو رو شونه می کردم
من اگه خدا بودم به هیچکدومتون نمی گفتم یه وقت تابلو نشه.
من اگه خدا بودم کتاب نمیفرستادم، فیلمشو میذاشتم رو YouTube.
من اگه خدا بودم یه بار RESET می کردم؛ زندگیِ خیلیا هَنگ کرده...
من اگه خدا بودم به جای فرستادن 124 هزارتا پیامبر یه اکانت توئیتر می ساختم
من اگه خدا بودم، همتونو خدا میکردم. به خدا.
من اگه خدا بودم، اوضاع هیچ فرقی نمیکرد!
باز هم یکی مثلِ تو میشد دلیلِ گریههایِ یکی مثلِ من.
من اگه خدا بودم، یکشنبهها؛ از صبح تا ظهر در عرشِ کبریایی بساطِ شهیار قنبری و فرهاد بود. ظهر تا شب ابی و محسن نامجو. شب هم صدای احمدشاملو و خسروشکیبایی.
من اگه خدا بودم کتاب نمی فرستادم،جزوه می گفتم بنویسید.
من اگه خدا بودم سریعا یه تکذیبیه بابت خلقت علم الهدی صادر می کردم
من اگه خدا بودم کلمه ی دشمن رو از ادبیات حذف می کردم، اونوقت میشِستم ببینم ع ل ی ع ظ م ا چجوری میخواد خطبه بگه !
من اگه خدا بودم، اصلا رازدار نبودم، یه آبرویی از بندههام میبردم که نگو و نپرس!
من اگه خدا بودم یه الگوریتم ساده1-6-3 واسه عزرائیل می نوشتم که به ازای مرگ هر هنرمند جون 6 تا ملا و 3 تا سیاست مدار رو هم بگیره
من اگه خدا بودم، به نظر شیطان (به عنوان یکی از فرشته های خوبم) احترام میذاشتم.
من اگر خدا بودم زنها رو از شر عادت ماهیانه خلاص میکردم.
اینجوری هم خانوما دوباره دوستم داشتن، هم آقایون!!!!!
من اگه خدا بودم بازم باید سانتافه میداشتم تا بگی بعله؟
من اگه خدا بودم همون سیستم قدیمی چندخدایی رو دوباره راه می انداختم.اونوقت اینجوری مجبور نبودم یه نفری همه ی مسئولیت رو قبول کنم!
من اگه خدا بودم ، امر میکردم به نوح که:
"ای نوح! همانا لازم نیست از سوسک و موش و خرچسانه نیز جفتهایی در کشتی قرار دهی ، مگر نمیدانی ما چندشمان میشود از این جک و جونورها....هان؟"
من اگه خدا بودم این سوال که پدر و مادرم کی ان ، فکرمو خیلی مشغول میکرد.
من اگه خدا بودم هیچ لوبیای بااحتیاطخوابوندهشدهلای
من اگه خدا بودم این پیرمرده الان تو سطل آشغال دنبال یه تیکه نون نمیگشت..
من اگه خدا بودم تکلیف رو معلوم میکردم این همه بلوا سر گندم بود یا سیب...
من اگه خدا بودم بسم بود این همه آدم...
منم اگه خدا بودم، این آدرس ایمیلم بود:god@gmail.comدیگه احتیاجی به چاه جمکران و اینا هم نبود!
من اگه خدا بودم ایران رو تو اروپا میآفریدم، حوالی اسپانیا و ایتالیا!
من اگه خدا بودم یه مدیر برنامه و دو-سه تا مشاور استخدام میکردم.
من اگه خدا بودم، سالها پیش خودمو بازنشست میکردم.
من اگه خدا بودم تو اسم انتخاب کردن برای فرشته هام یه ذره دقت و سلیقه به خرج میدادم.
من اگر خدا بودم تو کتابم به چشمهات قسم میخوردم.
من اگه خدا بودم ماهی یه میلیون و پونصد به هر کدوم از بنده هام میدادم، همینجوری، برن حال کنن.
من اگه خدا بودم جای این فیلترچی ها گاو می آفریدم بلکه مفید باشند
من اگه خدا بودم خیلی شکر میکردم که خدام..
آخه بنده ها خیلی بدبختن..
من اگه خدا بودم، اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم !
من اگه خدا بودم نیمه گمشده هیچ کسی گمشده نبود..!
من اگر خدا بودم هیچ کس رو مثل خودم تنها نمیذاشتم!
من اگه خدا بودم ؛ اول یاد میگرفتم گ و پ و چ و ژ را تلفظ کنم ، بعد کتاب میدادم بیرون !
من اگه خدا بودم، وقتی میدیدم دارن آدمای بیگناهو میبرن بالای چوبهی دار؛ میرفتم سریع نیروی جاذبهی زمین رو از کار میانداختم.
من اگه خدا بودم هر چند وقت یکبار نشست عمومی برگزار میکردم و از مردم برای کارهای خودم نظرسنجی میکردم!
من اگه خدا بودم سنسور بویایی آدم رو طوری تنظیم میکردم که آدم خودش بوی خودشو بفهمه که یه نفر نیاد بگه چه بویی میدی حموم نمیری؟!
خجالت نداره که ، من اگه خدا بودم ، راست حسینی میگفتم سر ماجرای مریم چه اتفاقی افتاد.
من اگه خدا بودم وقتی بنده مو سرویس میکردم دیگه توقع شکر گزاری ازش نداشتم!
من اگه خدا بودم به بندههام دم میدادم که به موقع تشکر تکونش بدن، دیگه لازم نباشه نماز بخونن!
و...
زندگی خواب است و بیداری خواب؛ وقتی فکر می کنیم بیداریم داریم خواب می بینیم. مونتنی
انسان محکوم است به زندگی نه به مرگ. فرانتس کافکا
زندگی مانند صابون است، روز به روز از آن کم می شود. جاناتان سویفت
زندگی مجموعه ای از انتخابهاست.هال اربن
اینا حرفهای یه استادیه که خیلی دلم میخواست بدونم درباره من چه جوری فکر میکنه و حالا اینقدر ذوق زده شدم که میذارمش اینجا.
استاد عزیز، جناب دکتر دماوندی، ممنون.
تند می آمدی و تندتر میرفتی در چشمانت اندکی ترس بود و کمی دلهره و رگه ای اضطراب. با دیگران ارتباطی نداشتی مثل اینکه چیزی رنجت میداد توی سرت خیلی چیزا بود و اهل ذوق و مطالعه بودی میخواستی حرف بزنی با من گاهی و نمیزدی.با خودت فکر میکردی که نمیدانی من چه فکری دارم .ولی درگیر بودی زیاد و گاه از آرامش من تعجب میکردی.حالا کارهایت را میخوانم و فکر میکنم تا حدودی فهمیده بودمت هر چند با هم چندان سخن نگفته بودیم شاید به همین علت اسمت از اول در ذهنم ماند نه برای آنکه همکلاسی ات پنداشته بودی ام
امید نان روزانه آدمی است. (تاگور)
اگر از انسان امید و خواب گرفته شود بدبخت ترین موجود روی زمین می شود.(کانت)
از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است.(شکسپیر)
از آرزوهای دور و دراز دوری نمایید، چه جز خستگی روح و ملال خاطر بار و بری ندارد.(ولتر)