معلوم نیست تو این بلاگ اسکای چه خبره
دو سوت آمار بازدید از وبلاگت بالا میره, آمار غیر حقیقی و کذب
کار بی مزه و سطح پایینی یه! یعنی چی این مسخره بازی ها. نمی خواهیم که سر خودمون رو شیره بمالیم که!
خانه دلم را دوباره ساختم
این بار بدون پنجره
نمی خواهم ببیند آفتابی و مهتابی
نمی باید بشنود صدای محرومی
نباید لمس شود بدست نامردی
اینبار خانه دلم را محکمتر ساختم
راه تکرار خطا بر او بستم
بگو از آن لحظه ی ناب
نقش خنده ی ماه
زیر سایه مهتاب
رقص شاپرک و شب تاب
بگو از مهر بگو
برو درد مجو
خسته ام بیمارم
روح نالانم را
مرهمی می خواهم
قشنگی های زندگی کم نیست، کافی ست اندکی چشمانت را درست تر باز کنی. با یادآوری محدودیت ها و نداشته ها فقط غم و غصه ها فزونی می یابد. به داشته هایت بیندیش. آنگاه می بینی دنیا با گرمترین و بازترین آغوشش تو را به انتظار نشسته. غمگین مباش، دلسردی و فسردگی را به کناری نه تا ببینی اوج افتخار و غرور را.
دلآرام، آرام باش. آرام باش و چشم اندوه را کور کن.
روز نوشت ۱: قرار دوستای وبلاگ نویس یه کوچ یک روزه داشته باش به تهران تا همدیگر رو به صرف خنده ملاقات کنیم.
روز نوشت 2: دیگه نمیخوام به کارم ادامه بدم داره حوصله همایونی ام رو سر می بره.
روز نوشت 3: قرار زنها برن سینما فوتبال نگاه کنن: یکی می مرد ز درد بی نوایی یکی میگفت آقا زردک نمی خواهی.
روز نوشت 4 : حالا مبینا خوب شده دیشب کلی باهاش حرف زدم عاشق صدای خنده هاشم.
ادامه مطلب ...دلم گرفته، دلم از همه دنیا گرفته، یه عالمه تو حرف تو دلم جمع شده و غمباد گرفتم.
آه، آه چقدر سخته آدم یه همدم و همزبون نداشته باشه. چقدر ناراحت کننده است که نمی تونی حرف دلت بزنی. حرفات تا نوک زبونت اومدن ولی انگار قراره هیچ وقت از دهانت بیرون نیان. انگار سرنوشت حکم کرده همیشه زندانی باشن. به گفته امام علی راز تو وقتی در دل توست اسیر توست اما وقتی بر لب توست تو اسیر و زندانی آیی. شاید منم از این اسارت دوم می ترسم و تا این حد محافظه کار شدم. خوب اینجوری بیشتر از قبل احساس تنهایی میکنم. این تنهایی و بی همزبونی داره روح منو می خوره، می جوه، فرسایش میده حتی نمی تونم براش واژه پیدا کنم.
دل آرامم این روزها اندکی نا آرام است.
یاد این شعر افتادم: اندوهی سخت روح مرا می تراشد...
این عنوان یه شاهکار یا بهتر بگم یه کتاب درسی دانشگاهی است که بزودی یعنی از همین ترم بهمن جایگزین درس جمیت و تنظیم خانواده بشه.
دولت اصلاحات در پی کاهش جمعیت کشور بوده و یه جورایی خیانت کرده! حالا دولت فعلی که معتقده جمعیت کشور باید به ۱۵۰میلیون برسه در اقدامی انقلابی متوجه ایت توطئه دشمن! شد و با یه اقدام انقلابی دیگه کتاب جدیدو تهیه و تنظیم و نشر داده. تا خانومای جامعه به جای یاد گرفتن راه های جلوگیری از بارداری راههای بیشتر بچه دار شدن رو یاد بگیرن . به نظرم تو این کتاب باید بیشتر روشهای مختلف و غیر تکراری سکس رو هم یا داده باشن! راههایی برای ..
کلا تو این کتاب قرار دانشجویان یاد بگیرن چه ملاکی برای انتخاب همسر باید داشته باشن و چه طوری با هم زندگی کنن تا به اسایش برسن البته آسایش از نظر مردان و زنان کاملا با هم فرق داره: یه زن در صورتی آرامش داره که شوهرش همه جوره مال اون باشه و آسایش برای یه مرد وقتی که زنای بیشترس دم دستش باشن (حالم بد شد از این جمله ای که نوشتم ولی واقعیت داره)
حتما توش نوشته مردا تعدادتون کم شده نایاب شدید خودتونو بگیرد و به جای یه ضعیفه دو - سه تا ضعیفه رو نون بدید البته برای رضای خدا و خدای نکرده برای مسئله سکس
و خانمهاُ خانمهای عزیز حقوق آقایون رو در داشتن چند تا زن (نه همسر آخه همسر و شریک زندگی فقط یکی است) محترم بشمرید برید برا شواراتون خواستگاری و تا می تونید بزایید...
البته من نمی دونم چندتا خر پیدا میشن که بخوان تو این دوره زمونه بیشتر از دو تا بچه داشته باشن.
یکروز وقتى کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود: دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مىشود دعوت مىکنیم.
ادامه مطلب ...