پرستوها بازگشتند و ترانه خواندند
تو نیامدی
درختان بیدار شدند و به شکوفه نشستند
تو نیامدی
خانه ها تکانی به خود دادند و تمیز شددند
تو نیامدی
آدمها به خرید عید رفتند و نو نوار شدند
تو نیامدی
بهار آمد و طبیعت دوباره جان گرفت
تو نیامدی
نیامدی من به گوشه غم خزیدم
موسیقی بهارم صدای ضبط شده شعرهایت شد
درخت افکارم خواب مانده و از شکوفه خبری نیست
خانه ام مملو از گرد و غبار خاطراتی ست که نمیخواهم بتکانمشان
لباسم به تن کهنه شد و بدر نرفت تا بوی نگاه تو حفظ شود
فردا بهار می آید
ولی تو نه فردا می آیی نه فرداهای دگر
او روزی خواهد آمد.
نوروزت پیروز ... هر روزت نوروز
امیدوارم امسال برات کلی شادی بیاره ... از دور اون چشمای قشنگت را میبوسم و و و و نمیدونم دیگه چی بگم ... ولی خیلی دوست دارم
شیطون منو با کی اشتباه گرفتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اولا اسلام به خطر میفته
دومن منم به خطر میفتم
میدونستم بر میگردی...
برگشت
ارجاع
...
اینجام دیگه
با کسی اشتباه نگرفتم ... دوست دارم ببوسمت ... کی میخواد حرف بزنه
وقتی برگشتی خیلی خوشحال شدم ... نمیدونستم چجوری ابراز شادی کنم
نترس جانم!
ظرفیت باور من به اندازه همه دنیاست
تو دروغت را بگو...