قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

بیا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۱۶

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۱۵

هیچ اتفاقی در زندگی بی دلیل نیست، همه امور به طرز عجیبی با رشته های نامرئی بهم متصلند.  برخوردها، رابطه ها، دوستی ها و دشمنی ها، عشقها و نفرتها، کیست که بتواند مجهول این رویدادها را بیرون بکشد، آن را دریابد و حل کند؟ عقل و امکانات انسان را به سوی آن راهی هست؟

غرور ملی در ژاپن

وقتی توفان کاترینا به نیواورلئان رسید و سدها شکست، مردم آمریکا آن آمریکای دیگر را کشف کردند.آمریکایی که هالیوود درباره اش فیلمی نمیسازد و به تمییزی بورلی هیلز نیست.مردم دیدند که آدمهایی که مامور حفظ نظم و قانون هستند خودشان در حال بار زدن اجناس فروشگاهها هستند.پلیس نمیتوانست جلوی غارت را بگیرد چون کم نبودند ماموران پلیسی که به غارت مشغول بودند.واقعیت آمریکا ربطی به تصویری که از خودش داشت نداشت.یادم است همکار تگزاسیم بعد از دیدن مردمی که روی سقف خانه هایشان گیر افتاده بودند گفت:We look like developing world! کشف جالبی بود.حالا یک زلزله نه ریشتری ژاپن را لرزانده است.شدت و قدرت زلزله آنقدر زیاد بوده است که باعث شده است سرعت گردش زمین به دور خودش تغییر کند و سونامی آن تا آنور اقیانوس آرام و ساحل کالیفرنیا برود.راکتورهای اتمی فوکوشیما میتوانند چرنوبیل و هیروشیمای دیگری خلق کنند.و مردم ژاپن در حال… در حال زندگی کردن هستند.گزارشگر رادیوی ان پی آر با زن میانسالی صحبت کرد که با آرامش در حال جدا کردن کاغذ و پلاستیک  در میان زباله های پناهگاهش بود تا برای بازیافت بفرستند.معلمی به خبرنگار گفت که عمری به تدریس در شهر مشغول بوده است و حالا نگران دانش آموزان سابقش هست که در میان گمشدگان هستند.دنیا در حال تحسین آرامش و متانت مردم ژاپن است.و همه دارند میپرسند چرا ژاپنیها مغازه ها را غارت نمیکنند.جک کافتری در وبلاگش این سوال را پرسیده است.و جوابها جالب هستند! گرگ از آرکانزاس، ناتاشا از ونکور، کن از نیوجرسی و بیز از پنسلوانیا و خیلیهای دیگر فقط یک جواب دارند:حس غرور ملی و شرافت فردی.خوب است ملتی بتواند به مردم جهان نشان دهد که چیزهایی دارد که در هیچ زلزله ای نمی لرزند حتی اگر زلزله نه ریشتر باشد.

مرگ

همه عمر

از تو گریختم

غافل که

روزی

دیر یا زود

مرا با خود همراه می کنی

۱۴

مُهر بوسه در هوا نقشی بزند

مِهر او بر دل شیدایش نشست


بوسه گرچه فرجامی نداشت

دل در مِهر او در خاک گشت


کَس چی می داند چه افگارها رفت

کَس چه می داند چه غوغاها گذشت


گناهش چه بود چون یاری نداشت

در بر خویش همچو دلداری نداشت


پُر هراس شد ناگه از گامی که نهاد

لاجرم بر دلش افساری گذاشت


بچه ها بزرگ می شن، بزرگترها بچه


آدمی را با فخر و مباهات چه نسبت است، بی آنکه از او بپرسند پا به این جهان می گذارد، حضورش اجباری ست، رفتنش هم اجباری ست... سالهای عمرش را دیگران به نظلره می نشینند تا از نوباوگی به نوجوانی و سپس به شکوفایی رسد. دوران شباب را در خواب و غفلت پشت سر می نهد و هنگام میانسالی جز افسوس از آنچه گذشته بهره ای ندارد. و کاش قصه زندگی همین جا پایان پذیرد. امان از روزهای سالمندی و فرتوتی که دیگران آرزوی مرگش را دارند و خود محکم به دنیا، به زندگی چنگ انداخته ست. در نهایت می رسد آنچه همه از آن به نوعی در هراس اند. مرگ می آید، گاه آهسته گاه پر هیاهو. کاش اگر قرار است بند ناف دنیا در این مرحله پاره شود، آدمی سربار دیگران نباشد تا با مرگش عده ای خوشحال شوند و عده ای هم نفس راحت بکشند. خدا کند این موسم که می رسد هوش و هواسش برقرار باشد، سربار دیگران نباشد، مایه رنج دیگران نباشد، اسباب دردسر دیگران نباشد، محتاج دیگران نباشد.

ادامه مطلب ...

یاد تو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روزها

روزها هدایایی هستند ، بی منت به تو می رسند ، ولی ، حق نگاه داریشان را نداری جز لا به لای سطور دفتر خاطرات ذهن ؛ پس با توست چگونه نقش آنها را در آن دفتر حک کنی.

نوروز مبارک

نوروز یادگار پدرانمان

مایه افتخار پارسی بودنمان

شکوه و افتخار آریایی امان

میراث پیشینه دیرین مان

تبریک و تهنیت