متاسفانه کار پایان نامه ام انطور که می خواستم پیش نرفت. امروز همه یادداشتها و کتابهایی را که در مورد هدایت جمع آوری کرده بودم از روی میزم برداشتم با بغضی در گلویم. باورم نمیشه به این راحتی باید ازش دل بکنم. ولی دیروز تصمیم مهمی گرفتم: پایان نامه ام را روی یک نویسنده فرانسوی کار می کنم ولی صادق هدایت را می گذارم برای مقاله نویسی. شاید کار جالبی از آب دربیاد.
4.074074040633.38091937293
Www.p30warez.net
Www.p30warez.org
Www.p30warez.Tk
Photo + 18 - عکس هایی که شما به دنبالشون هستید
Download Movie - دانلود فیلم با لینک مستقیم
Download Music - دانلود بهترین موزیک های روز
YahoO booter - برنامه های بوت برای یاهو
Learne Hack - آموزش هک
Free Download - بهترین برنامه های روز دونیا
Click -> منتظر شما هستیم
-------------------------------------
سلام
درست میشه ایشالا !
فوق فرانسه میخونی یا لیسانسی؟
سلام گلم
من فوق می خونم
شاید فلسفه ای داره دلارام.
شاید
هرچی هست منم امیدوارم کار خوبی از آب دربیاد
امیدوارم خیلی هرچند زیاد دوسش ندارم
شاید هم بتونی به شکل یه کتاب چاپش کنی
اونوقت بیا با هم پولش را نصف کنیم
باید قول بدی اون موقع جوجو رو نخوری!
بازی اشکنک داره، سر شکستنک داره
سلام دلارام جان.
عوضش میدانم که خیلی چیزها دستگیرت شده و لذت بردهای..
خیلی دوست دارم در مورد هدایت بیشتر بخوانم. اگر صلاح دانستی و حالش را داشتی مقالهات را (پس از ارائه) به ایمیلم بفرست. ممنون میشوم.
اگر مقاله اش کردم
به روی چشم
از پنجرهء اطاقش به بیرون می نگریست.....
پیرمرد خنزر پنزر با نگاهی مشمئز کننده ،
لبخندی مشمئز کننده تر میزد و جسدها را
سوار بر گاری به گورستان میبرد.....
و گزمه در کوچه داد میزد که شهر امن و امان است......
و لکاته در امن شبهای شهر چه کارهایی که نمیکرد.....
و در پس این پنجره ها چه اتفاقاتی که نمی افتاد و
این بوف شوم و کور چه روز و شبهایی که بر شاخسار
زندگی ننشسته بود!.....
حالا دیگر مرجان ،باید عشقی که در حسرت،
جان باخت و خاموش شد را ،
از زبان طوطی داش آکل بفهمد.....
و دیگر قطره اشک اش را
چشم های همیشه خاموش داش آکل نمیبینند......
پهلوانی که یک عمر پشت ها را به خاک می مالید......
پشتش به بازوان پر توان عشق خم شد.....
زخم خنجرهای مکرر بر اندامش جوش خورد و ترمیم شد.....
اما زخم عشق مرجان بر دلش هرگز.....
عاقبت عاشق جان داد.....
با زخم عمیقی از قمه.....
و زخم کشنده ایی از عشقی پنهان
که بیانش پهلوان را رسوا میکرد و
کتمانش همچون خوره ،
روحش را میتراشید و میخراشید...........
کجایی صادق ؟!.....
دو پنجره ات اگر چه برای همیشه بسته شده اند...... اما ،
آنچه را که دیدی ، برایمان به ارث گذاشتی......
و هرچه از این میراث خرج میکنیم ، تمام نمیشود.
کجایی داش آکل ؟!....
مگر هر کسی که بر دل نشست ، رفتنی میشود؟!!!!!!
من این را از گونه های خیس مرجان ، فهمیدم.....!!!!!!!
(حرف های تنهایی...... سایه روشن)
سلام دلارام عزیز....
ایکاش پایان نامه ات را در مورد صادق هدایت می نوشتی ، دلیش چی بود که بیخیالش شدی؟
میشه در تصمیمت تجدید نظر کنی ؟
مجبورم
باید روی موضوع جدید که خیلی هم سخته متمرکز بشم
میدونی چندماه وقت گذاشتم دوباره باید از اول شروع کنم کتاب جدید ۶۰۰صفحه داره!
منم خیلی ناراحت شدم ولی حتما مقاله رو بنویس. حالا که پایان نامه رو مجبوری حداقل طبق نظراستاد بنویسی مقاله رو برای دلت بنویس.
چشم حتما
خوبی عزیزم؟
جواب من رو ندادی فقط !
ای وای شرمنده
پولش را میگیرم که برم شیر بخرم که دیگه دنبال جوجو نکنم دیگه
خشکه حساب می کنی یا انصاف داری؟
چقدر میشه بپردازیم؟