قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

وداع

از قدیم گفته اند هر چیزی را پایانی هست 

 

و امرروز پایان یکسال و نیم فعالیت این و ویلاگ است 

 

حکم بازنشتگی هفته پیش صادر شد و از امروز لازم الاجراست  

 

پ.ن. دلم نیومد حذفش کنم ... برای همین یادداشتهاش رمزدار شد تا 

 

به متروکه شدن کم کم عادت کنه. 

 

والسلام

تو آغاز شدی هر چند با اشک و آه

 

تولد دو سالگی ت مبارک 

 

هرچند  

 

روز میلادت 

 

اشک می آورم 

 

جای خنده 

 

پ.ن. ندای آزادی با رفتنت گریستیم 

گوش ما از این حرفها پره

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بیچاره

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بهانه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تنبیه

این روزا دلم هوس انفرادی کرده....

راه رسیدن من به تو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روزه سکوت ممنوع

من اصلا راضی نیستم 

 

پس دلیلی نداره ساکت باشم

بیداری

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

شاعر: عاکف م.

میخواهمت ببینم آرام دل مدد کن

دروازه های غم را بر روی من تو سد کن

گل واژه های شعر ِ درس ارادتم را

با چشم عاشق خود هر دم کمی رصد کن

گفتم اگر بیایی وا گویم عرض حالی

عشق است و بی ریایی حد مرا تو قد کن

از سیب آرزوها سرشار یک نگاهم 

حس توجه ات را مانند یک سبد کن

دلدادگی محال است بی حس روی ماهت 

میخواهم این غزل را بر نام خود سند کن

من در تلاطم هستم گرداب عشق در پیش

کمتر مرا دچار طوفان و جزر و مد کن  

&&&&&&&&&&&&&&&& 

روزی که خنده باری بر وسعت کویرم

من بس نمودم اما عشق است و من اسیرم

دیگر نمی نویسم دل بد مکن ز شعرم

شاید گمان نمودم با شعر من نمیرم