قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

میم مثل مادربزرگ

خدایا آسمانم امشب ماه ندارد

چراغ خانه ام امشب نور ندارد

خدایا بردی از پیشم عزیزم

دل من بیش از این تاب ندارد

نمی دانی چقدر صدایت را دوست دارم، نمی دانی چقدر محتاج آغوشت بودم...

باور ندارم که ترک ما گفتی، بی خداحافظی، بی هیچ کلامی؛ تو که با ما نامهربان نبودی...

باورم نیست رفته ای از پیش من

باورو نیست نیستی دگردر بر من

ننه مریم، ننه مریم، ننه... چقدر دلم می خواهد صدایت کنم، چقدر دلم تنگ است برای بوسیدن های تو، لبخند های تو، داستانهای تو، چه کسی دیگر برایمان درست می کند رشته پلو با ترشی؟ چه کسی غر می زند سرمان؟ داد بزند و بگوید "روله، آب قطعه، زیاد آب نریزید" چه کسی درختهای گردو را آب می دهد، گربه ها راغذا میدهد، چه کسی دیگر از زنان دلشکسته روستا دلجویی می کند؟

ننه مریم، تو چه خوب انسانی بودی که در این دوره قحطی عواطف گرم بشری، همه احساست را، همه محبتت را خرج می کردی و دل بدست می اوردی و می شدی محرم اسرار، می شدی سنگ صبور.

دیروز گفتند تو حالت خوب نیست و در بیمارستان بستری شده ای، گفتند می آیی تهران برای ادامه معالجات، قرار شد مامان و بابا بییند دنبالت؛ امروزگفتند تورا باید دربستر خاک نهیم. چرا وقتی رفتی بیمارستان خاله را قسم دادی به ماچیزی نگه؟ چرا ما رو ازدوباره دیدنت محروم کردی؟

کجایی ننه؟ امشب خونه ات پر مهمونه، همه بچه هات بعد از مدتها تو خونه تو دور هم جمع شدند، اما خودت نیستی. همه خونه تو هستد تو رفتی کنج سردخونه خوابیدی.راستی به بابا مشدی فکر نکردی، مدام زیر لب میگه خدا تو به من ظلم کردی... میگه مریم همزبونم بود، میگه تکلیف من چیه ...

کاش همه اینها یه خواب باشه یا حتی یه کابوس وحشتناک...

سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۰





نظرات 21 + ارسال نظر
مفهومات پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 06:59 ب.ظ http://www.88888888.blogsky.com

همین حال رو اول اسفند پارسال داشتم..و هنوز باورم نیست که بابا بزرگ مهربانم...

خیلی سخته
سال ۸۴ مادربزرگ پدری ام رو از دست دادم... ولی این یکی برای خودش مهربان مادربزرگی بود
مطمئنم جاش اون دنیا عالیه

وفا پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 07:02 ب.ظ

دلارام جان این نوشته قصه است یا واقعیت؟

نه وفا واقعیت تلخ ، اندوهی که از سه شنبه خانه هامان را غمبار کرده...

گربه تنها پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 09:35 ب.ظ http://devil-angel.blogsky.com

روحش شاد
اینجوری که تو گفتی دوست نداشته ناراحتی شما را ببینه ... پس همیشه با شادی و خاطرات خوب یادش کنید

ممنون از همدردیت

محمود پنج‌شنبه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 10:39 ب.ظ

خواندمت...
لیکن با یک درک پوشالی؟
عزیزم دست بردار !
که فهمید دیگری را که من دیگرش باشم؟
اما من می فهمم
می فهمم که غصه ات را هیچ کس نفهمیدست...

مادربزرگت رفت و من بر بلیط رفتنش مهر تسلیتم را خواهم زد.راستی بلیط حرکت ما کی خواهد بود؟

ممنون از همدردیت

caffè nero جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 12:58 ب.ظ http://eternal.blogsky.com

تسلیت می گم.
دنیا حقیقت های تلخ زیادی دارد.

ممنون
دنیا همش تلخه
با درد تولد شروع میشه با رنج جان دادن تمام...

سمیرا جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 09:59 ب.ظ

راستی دلی جون عزیزم زیاد غصه نخور اون ادم خوبی بوده که زیاد درد نکشیده و راحت تر از خیلی ها راهی دیار باقی شده
من به یادتم و برات انرژی مثبت میفرستم

بترکی تو هم با این تسلیت گفتنت
کامنت قیلیتو تایید نمی کنم
چه میدونی چه گلی رو از دست دادیم

حسینی جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 10:00 ب.ظ

یا درود فراوان بر دلارام عزیز

زندگی جاریست کنار هر تولدی مرگی در کمین است
خوش به حال آنان که بی منت دیگران راهی دیار باقی شدند
تسلیت صمیمانه مرا بپذیرید

سلام آقای دکتر
خیلی لطف کردید
ممنون از ابرازهمدردیتان

مهرداد جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 10:00 ب.ظ

سلام استاد
تسلیت میگم، امیدوارم روحشان قرین آرامش ابدی باشه

سلام مهرداد جان
ببخش قرار بود بهت زنگ بزنم فراموش کردم یه ایمیل برات فرستادم لطفا چکش کن و جوابشو بفرست
ممنون از همدردیت

سمیرا جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 10:09 ب.ظ

وای دلی مگه من چی گفتم
عزیزم گلم مهربانم دوست خوبم تسلیت میگم درگذشت مادربزرگ ارجمندتان را
مرا در خود شریک بدانید

خوبه، راضی شدی

ممنون دوست جون
خدایی کامنت قبلی خیلی ضایع بود
یه اتفاق عجیبی برام افتاده می خوام برات تعریفش کنم اگه صلاح بدونم
خواستم بگم از قبل امادگی داشته باشی
فعلا دارم میرم بخوابم بعد میگم شاید لازم باشه ببینمت
take care

سمیرا جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 10:16 ب.ظ

شما امر بفرمایید ما در خدمتگذاری حاضریم
اول بگو درباره کی میخوای صحبت کنی؟

سمیرا
بسه
خجالت بکش
بهتره میگفتی درباره چی نه کی!
حالا بهت میگم
علا تو خماری بمون...

وفا شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 08:17 ق.ظ

آه چه پیشامد متاثر کننده ای من از صمیم قلب به همه خانواده تسلیت می گم.روحشان شاد
تکلمه:
بهت گفتم مامان بزرگ من دو روز مونده به عید از دنیا رفت؟
الن تو اون دنیا با مامان بزرگ تو دارن می رن صفا و با همدیگه رفیق شدن توپ
به ریش منو تو هم می خندن که قنبرک زدیم
قابل توجه سمیرا :)

ممنون وفا جان

این سمیرا هم برای خودش دیوانه ایست (الان میاد میخونه ناراحت میشه، خب بشه)
منم مطمئنم اون الان جای خوبیه چون ادم خیلی خیلی خوبی بود

خاتون شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 10:42 ق.ظ http://ghadamhayelarzan.blogfa.com

روحش شاد
خودت می دونی که روزگار همیشه بهترینها رو گلچین می کنه ننه مریم هم گلی بود که...

واقعا گل بود
روحش شاد
ممنون ازهمدردیت

حسین رها شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 01:28 ب.ظ http://www.sabz-raha1.blogsky.com

لایک به حسین پناهی،اون بالا.

ای روزگار...

.سپندار .. شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 09:56 ب.ظ http://nezakat.blogsky.com

سلام

با هات همدردی می کنم .

سلام
خیلی ممنون

یک زن شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 10:00 ب.ظ

دلارام عزیزم تسلیت می گم. می دونم خیلی سخته خدا بهتون صبر بده. روحش شاد.

ممون عزیزم

محمد یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 09:15 ق.ظ

سلام دلارام جون تسلیت میگم . سخته ولی باید تحمل کرد ... روحش شاد

خودت خوبی؟ بی وفا حالی از ما نمی پرسی؟ فعلا که گرفتاری ولی اگه اجازه بدی میخوام ببینمت

سلام آقای همیشه گرفتار
ممنون از همدردیت
خودم بدک نیستم بالاخره میگذره دیگه...

محمود یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 10:30 ق.ظ

سلام شاید شرایط مناسبی برای این حرف نباشه اما باید بگم دیگه.
آخر همین هفته،یعنی پنجشنبه 8 اردیبهشت ساعت 17 تشریف خواهید داشت؟مکان رو یه نفر دیگه باید بگه.هروقت گفت به اطلاع شما هم می رسونم.در ضمن کسی رو پیدا کردید یا نه؟
ممنونم باز هم تسلیت میگم...

سلام
ممنون
متاسفانه نه

الهه یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 ساعت 11:57 ب.ظ

سلام دوست جونم
من تازه خبردار شدم خیلی خیلی تسلیت میگم
خوشبحالت مادربزرگی داشتی که ازش خاطرات خوب برات یادگاری مونده

دوست دارم
مواظب خودت باش

bonsoir chère amie
c'est très gentil de ta part
oui elle était très sympa, vraiment aimable

ماندانا دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 12:01 ق.ظ

عزیزم تسلیت میگم
غم آخرت باشه
انشاا... بزودی صورت مهربونتو ببینم
امیدوارم دیگه روی صورت همیشه سادت رنگ اندوه نشینه

سلام ماندانی عزیز
ممنونم گلم و امیدوارمکه غم نبینی خواهر!
منظور از ساد سادیسم که نیست . اوه شایدم شاد، اره بابا همینه
بازم ممنون

پونه دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 12:05 ق.ظ

سلام دلارام خیلی خیلی عزیز
بعد از الهه و ماندانا نوبت منه
برای همین جدا جدا برات پیام گذاشتیم
یه عالمه تسلیت یا به قول فرانسویا toutes mes sinceres condoléances
اگه درستنوشته باشم
مارو در غمت شریک بدون و بدون که ما همیشه به فکرتیم ...
دوست دارم و مثل همیشه به شیوه خودت take care

سلام به سه تایی های عزیز
merci mille fois
vous êtes toujours mes meilleures amies
moi aussi je vous aime

سحرگاه امید چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 08:56 ب.ظ

خدا رحمتش کنه...

آمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد