قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

۱۵

هیچ اتفاقی در زندگی بی دلیل نیست، همه امور به طرز عجیبی با رشته های نامرئی بهم متصلند.  برخوردها، رابطه ها، دوستی ها و دشمنی ها، عشقها و نفرتها، کیست که بتواند مجهول این رویدادها را بیرون بکشد، آن را دریابد و حل کند؟ عقل و امکانات انسان را به سوی آن راهی هست؟

نظرات 7 + ارسال نظر
محمود دوشنبه 22 فروردین 1390 ساعت 07:25 ب.ظ

نه نیست !

محمود دوشنبه 22 فروردین 1390 ساعت 07:26 ب.ظ

اون نظر قبلی مسخره بازی نبود ها،جدی گفتم !

به نظر من انسان ها خلق شدن که بدوننن که نمی دونن و نمی تونن که بدونن...

من خودمم اینو باور دارم
ولی یه مسیله ای هست که ذهن منو درگیر می کناد!

محمود سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 06:53 ب.ظ

حقیقتش جمعه از اونجایی که اکثر دوستان گفتن نمی تونن بیان می خواستم تعطیلش کنم اما خانوم سایه گفتن که بیایم و برای بعد تصمیم بگیریم.
خب جمع شدیم و بازم چهار نفر بیشتر نبودیم.شبنم خانوم نامی و شادمهر آقا نامی هم بودن بعلاوه من و سایه.سوغات کرمان آورده بودم که واقعا جاتون خالی شد.تنها فایده این جلسه هم این بود که یه جای درست و حسابی سایه جور کرده وبه احتمال زیاد ۸ اردیبهشت قراره تعداد بسیار زیادی رو دعوت کنیم در حد ۱۷یا۱۶ نفر که اگه تعدادی نیومدن به جایی برنخوره.منم قراره در روز مذکور سخنرانی غرایی داشته باشم و رسما شروع بشیم.کار دعوت دوستان هم به شبنم و سایه هم واگذار شد.در ضمن منم یه شعر طولانی خوندم...همین.

نگفتی جای شما خالی
اینهمه کار کردید ... ولی من قول میدم پنج شنبه آینده حی و حاضر باشم و یه متن نصفه نیمه ادبی هم میارم البته اگه شما نزنی تو ذوقم

محمود سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 06:59 ب.ظ

اما در مورد این جمعه...
حقیقتش من این فیلم رو دیدم اما(باور کن نه به این خاطر که شما گفتی و توی رودروایستی گیر کرده باشم،نه)قصد داشتم یه بار دیگه ببینم چون فوق العادست.جمعه بستگی به سانسش داره اگه سانس ظهر باشه خوشحال میشم بیام اما شب نمی تونم چون باید برگردم جهنم(قم) !
راستی کدوم سینما؟

متاسفانه بعد از ظهره یعنی عصر در واقع
سینما آزادی
اون موقع شما جهنم تشریف دارید در بین فضلا!

سمیرا چهارشنبه 24 فروردین 1390 ساعت 11:01 ق.ظ

منم معتقدم هیج اتفاقی بی دلیل نیست ولی واقعا تنی تونم درک کنم بعضی از این اتفاقها رو

[ بدون نام ] چهارشنبه 24 فروردین 1390 ساعت 11:02 ق.ظ

کجا؟
کدوم سینما؟
چرا به من نگفتی؟
خیلی بدی

گلم می گفتم هم نمیومدی
اخنکالا خودمم نمی رم چون یه کاری برام پیش اومده

سمیرا چهارشنبه 24 فروردین 1390 ساعت 11:03 ق.ظ

خواستم بگم اون قبلیه من بودم
منم بیام؟

تمی گقتی هم می فهمیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد