قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

قاصدکی می گرید

کاش لبخندی باشم روی لبانت..............کاش

روزگار هر کاری بخوای می کنی کی میخواد با تو مقابله کنه؟ من

این روزها به اندازه کافی برام مسخره بود امروز هم نور علی نورتر. 

استاد عزیزی که خیلی براش احترام قائلم خط بطلان کشید روی کارهایی که تا الان برای پایان نامه ام انجام داده بود. می خواستم درباره چند معنایی بنویسم از فارسی به فرانسه ایشان گفتند تمی شود ... جالبه همه دوستای من دارند از فارسی به فرانسه کار می کنند حتی اونهایی که با همین استاد پایان نامه برداشتند... خیلی عصبانی, پکر, و یه جورایی داغونم. من اصلا دوست ندارم رو کار یه نویسنده فرانسوی کار کنم دلم می خواست رو یک نویسنده ایرانی که ارج و قربی نه فقط در فرانسه که  در کل دنیا داره کار کنم. یعنی چند ماه مطالعه و زیر و رو کردن آثار این نویسنده که خیلی هم برام عزیزه رو بذارم کنار. این نهایت بی انصافیه. آخرشه. ته بد شانسی.

نظرات 13 + ارسال نظر
زهرا چهارشنبه 11 اسفند 1389 ساعت 03:33 ب.ظ http://sedayam-kon.mihanblog.com

آخ نگو که دل من خونه از پایان نامه .
قانعش کن . یه جوری دیگه

نمی دونم
یکی از دوستان میگه هفته ئیگه دوباره برم اخه جالب اینه که این استاد نه مشاور نه راهنما ممکن موقع دفاع داور بشه و برام دردسر درست کنه!!!!

وفا پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 12:22 ق.ظ http://vafa.blogsky.com

به نظر من دلی جان دنبال دردسر تو این موقعیت نگرد و خواستشو انجام بده
فراموش مکن تو اولین نفری نیستی که پایان نامه می نویسه و مطابق میلشم نیست
پس منطق و عقل دلارام حکم می کنه که برای عبور از این مشکل انعطاف به خرج بده
شوخی نیست کلی تا امروز زحمت کشیدی...

ولی من هیچ ایدعه ای برای یه نویسنده فرانسوی ندارم
داشتم اولش میخواستم رو فمینسم دوبوار کار کنم قبول نکردن
من میخوام روی اثار هدایت کار کنم ای خدا چرا این استاد نمی فهمه

گربه تنها پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 02:08 ق.ظ http://devil-angel.blogsky.com

براش توضیح بده که برای این فرانسه را میخونی که بتونی فرهنگ ایران را برای فرانسوی زبان ها نشان بدی نه این که فرهگ و ادبیات فرانسوی را برای ایران بیاری

دوستم میگه هفته دیگه برو باهاش صحبت کن حتما نظرشئ تغییر میده

محمود پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 09:15 ق.ظ

یه نکته ی جدی و مهم:
مدتهاست به فکر تشکیل یه انجمن ادبی مستقل از هرگونه نهاد و ارگانی افتادم.من خودم تو یکی از این انجمن ها عضوم(شاعران پنهان) اما اونجا یه سری مشکلاتی داره.از جمله اینکه اون انجمن الان از ادبیات دور شده و یه سری جنبه های سیاسی پیدا کرده و شبیه یه حزب یا گروهک سیاسی،اجتماعی شده.اما من دنبال یه انجمن دنج و صددرصد ادبی هستم.
نحوه ی کار این گونه انجمن های مستقل و آزاد به این شکله که اعضا هرچند وقت یکبار در یه مکان مشخص دور هم جمع میشن و اثر ادبیه از قبل آماده کردشون رو می خونن(شعر،مقاله،متن ادبی و ...) و اعضا بعد از طرح نقطه نظراشون و نقد اثر نویسنده به طرف یه امتیاز میدن.آخر جلسه امتیاز ها رو جمع می زنن و اثر برتر رو انتخاب می کنن.در ضمن هر جلسه یه نفر موظف میشه تا یه صحبت کوتاه در هر موضوعی(علمی،ادبی،فرهنگی و ...)داشته باشه،شبیه یه کنفرانس.این انجمن ها هیچ سود خاصی ندارند جز اینکه یه تفریح فرهنگی صدردرصد سالم و جوون پسند هستند.هرچند به ارتقا سطح فرهنگی و علمی جامعه هم کمک فراوانی میکنه.همه ی هزینه های انجمن(هرچند هزینه ی آنچنانی هم نداره،هزینه هایی از قبیل کافی شاپ و پذیرایی و این مسایل،هرچند با اتمام فصل سرما از اماکن عمومی مثل پارک ها هم میشه استفاده کرد که به تبع با کاهش هزینه ها همراهه)توسط خود اعضا تامین میشه.من به فکر افتادم از دوستان وبلاگ نویسی که تو این زمینه ها علاقه مند به همکاری هستند دعوت کنم و در صورت علاقمندی به من خبر بدن تا در صورت به حد نصاب رسیدن افراد،این انجمن رو تشکیل بدیم.(حداقل چهار نفر حداکثر هشت نفر،چون جمعیت زیاد مشکلات خودش رو داره که بعدا عرض می کنم)
تاکید می کنم این فقط یه پیشنهاده اما در موردش فکر کنید(این پیام برای چندین نفر دیگه هم ارسال شده و خصوصی نیست).در صورت داشتن هرگونه سوال یا درخواست توضیح بیشتر با من تماس بگیرید
+طبیعتا محل تشکیل جلسات تهران خواهد بود

سلام
باید روش فکر کنم

میلاد پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 01:30 ب.ظ http://tamana.blogsky.com

تو روح استاد

شبنم پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 03:10 ب.ظ http://kolbeyeshabnam.blogfa.com/

آنگاه که از کاری گریزی نیست
به آن علاقمند شو ..

یک زن پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 11:55 ب.ظ

سلام دلارام مهربون
عزیزم سعی کن باهاش صحبت کنی وبا زبون خوش راضی اش کنی. من هم دوست دارم بتوانی راجع به هدایت عزیز ودوست داشنتی بنویسی. امیدوارم موفق بشی.

سلام عزیزم
خوبی؟
اره یکشنبه حتما اینکارو می کنم
پاینده . پوینده یاشی و همیشه خندان

تو جمعه 13 اسفند 1389 ساعت 09:10 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

من احساس کردم شانس بهت رو کرده اتفاقا...شاید واست خیلی بهتر شه...صبر کن کمی...دل آرام باش دیگه... :))

میدونی من مقاومتر از این حرفام
باید کاری رو که میخوام بکنم
اگر هم نشه حتما تو یه موقعیت مناسبتر روش کار می کنم

محمود شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.bidagh.blogsky.com

خب؟نتیجه ی فکرها چی شد؟
راستی سلام،می خوام اگه بشه آخر هفته و تا قبل از عید اولین جلسه رو تشکیل بدیم برای آشنایی و معارفه و این حرفا.هرچه زودتر بهم جواب بده.البته درک میکنم پایان نامه و سر شلوغ و مشکلات خودش اما رو پیشنهاد من فکر کن.فعلا سه نفر جذب شدن بقیه هم دارن مثل شما فکر می کنند.

آقا محمود راستش اصلا بهش فکر نکردم چون با عرض شرمندگی یادم رفت بخاطر مشغله های ذهنی
الان وضعیتم طوری نیست که بخوام روی این طرحی که شمت دادید نقش موثری بازی کنم اگر موافقید من نخودی ببخشید عوض افتخاری باشم!!

احمد شنبه 14 اسفند 1389 ساعت 12:56 ب.ظ http://liberty01.blogsky.com

شاید
گوش شیطون کر
زبونم برای چی لال؟!
باید خشکه حساب کنی...!

زیر میزی یا رومیزی؟...
عمرا
من و این حرفا؟؟؟؟؟

خاک سرخ یکشنبه 15 اسفند 1389 ساعت 09:33 ق.ظ http://www.khakesorkheman.blogsky.com

سلام
امروز یکشنبه است
امیدوارم که خبرهای خوبی داشته باشی .
انقدر به این مسئله فکر نکن . شاید کاری که می کنی به نفع خودت باشه .
بعدا با استفاده از این تجربه بدست اومده ات باز هم می تونی روی موضوع مورد علاقه ات کار کنی .

در پناه حق باشی

یه تغییر جالب تو موضوع دادم
محاله رد بشه
اگر نشه دیگه برام فرقی نداره یه موضوع پیش پا افتاده برمیدارم که فقط تموم بشه

گربه تنها یکشنبه 15 اسفند 1389 ساعت 01:10 ب.ظ http://devil-angel.blogsky.com

فکر کنم با استادتون صحبت کردی .... نتیجه اش چی شد؟ موافقط کرد؟
امیدوارم خوش خبر باشی

نتیجه راضی کننده نبود
رفتم غریزده شدم
از صادق دست شستم و متوسل شدم به استاندال

احمد چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 03:51 ق.ظ http://liberty01.blogsky.com

پس راجع به صادق مطالعه و زیر و رو کرده بودی.. این روزا همه‌ی کارها رو یه رنگ و لعاب سیاسی میزنن.. استاد بیچاره هم خیلی تقصیر نداشته.. دغدغه‌ی نان و نام و مقام!

نه دلیلش این نبود
چون کار من به کباحث زبانی و معنی شناسی و کار رو الگوی یاکوبسون مربوط میشد تو جلسه به متن گفتند اگر مبحثت چند معنایی و صور زبان نبود میشد کار کرد استاد راهنمام گفت اگه بخوای من پشتت وایمیستم ولی من دیدم این خانم نهایتا قرار داور کارم بشه و ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد